«کونیکو یامامورا» که بعد از آشنایی با یک مسلمان ایرانی و ازدواج با او، ژاپن را به مقصد ایران ترک کرد، بعد از مهاجرت نام سبا را از کلامالله مجید برای خود برگزید. محمد بابایی، فرزند شهیدش جوان 19 سالهای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب فعالیتهای زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبههها شد و در عملیات والفجر 1 و در منطقه فکه به شهادت رسید.
مسعود امیرخانی یکی از نویسندگان این کتاب در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، درباره انتخاب این سوژه برای نگارش، سیر تدوین و ساختار کتاب و همچنین میزان اثرگذاری آثاری از ایندست در عرصه بینالمللی، توضیح داد.
چه شد این موضوع را برای نگارش انتخاب کردید؟ آیا سفارش از سوی ناشر یا نهادی خاص بوده یا اینکه دلیل دیگری داشته است؟
خانم کونیکو یامامورا (سبا بابایی)، پيشتر در طول سالهای گذشته مصاحبهها و گفتوگوهايی كوتاه و بعضا بلند با برخی رسانهها و نشريات داشتند، اما اين مطالب آنطور كه شايسته شخصيت دينی، فرهنگی و اجتماعی ايشان باشد، نتوانسته بود حق مطلب را ادا كند. این مادر شهید در طول بيش از 80 سال زندگی، اتفاقات عجیب و غریبی را از سر گذرانده كه خود ايشان و خاطراتش را به سوژهای بكر و بیبديل تبديل میكرد.
آشنايی کونیکو یامامورا با تاجری ايرانی در ژاپن، پذيرش دين اسلام، هجرت به ايران، مشاهده تكانههای بزرگ اجتماعیای همچون انقلاب و جنگ، شهادت فرزند كوچكشان در جبهههای نبرد و فعاليتهای اجتماعیشان و شخصيت و منش خاص و والای همسرشان مرحوم اسدالله بابايی، همه و همه ازجمله محرکهايی بود كه هر نويسندهای را بر آن میدارد تا پای صحبتهای ايشان بنشيند.
اما اينكه چه شد اين اتفاق رخ داد و ما رودرروی خانم بابايی نشستيم و خاطراتشان را با گوش جان شنيديم، به سفر مشترک حمید حسام با ايشان به هيروشيما برای شركت در مراسم سالگرد بمباران اتمی هيروشيما برمیگردد. در اين سفر، آقای حسام با شنيدن آنچه بر اين بانوی ژاپنی رفته است، اعلام آمادگی میكند که كتاب زندگی ايشان را بنويسد و البته موافقت خانم بابايی را هم جلب میكند.
حمید حسام موضوع را با من مطرح كرد و قرار شد كار مصاحبه آغاز شود. ما در طول يکسال بيش از 40 ساعت مصاحبه گرفتيم كه اين مصاحبهها با حضور در منزل این مادر شهید، گفتوگو با فرزندان، اهالی محله و مسجد و افرادی كه با ايشان مرتبط بودند، انجام شد و كار به لطف خدا و همت انتشارات سوره مهر منتشر شد.
درباره سیر نگارش این اثر بفرمایید و اینکه چه دشواریهایی در مسیر تدوین تا چاپ آن وجود داشت؟
دشواری خاصی در مسير نگارش اثر وجود نداشت. ايشان به زبان فارسی مسلط هستند و تقريبا خاطرات را هم بهخوبی به خاطر داشتند. البته دوری فرزند ارشدشان از ايران، میتوانست كار را با مشكل مواجه كند كه وی هم با بزرگواری سه روز ميزبان حمید حسام بود و به تكميل خاطرات مادر كمک زيادی كردند. به گمان من اگر همسر خانم بابايی در قيد حيات بود، اين كتاب رنگ و بوی ديگری ميگرفت. البته ما با حضور در مسجد محله زندگی ايشان، گفتوگوهای خوبی با ريشسفيدان گرفتيم و بهنظرم توانستيم تا حد زيادی حق مطلب را در مورد مرحوم اسدالله بابایی نيز بهجا بياوريم. همانطور كه حتما خواندهايد، ايشان يک بازرگان ايرانی بود. در عين اينكه از مكنت مالی خوبی برخوردار بوده، اما در نهايت سادگی میزيست و در دستگيری از درماندگان و كمک به محرومان و حتي زندانيان سياسی پيش از انقلاب بسيار سخاوتمند عمل میكردند. ضمن آنكه با برخی بزرگان انقلاب هم حشرونشر داشت.
بهنظر شما، چاپ و ترجمه آثاری از این دست چقدر میتواند در سطح بینالملل و خارج از مرزهای ایران در معرفی فلسفه و ماهیت دفاع مقدس تاثیرگذار باشد؟
ما از همان ابتدا نيمنگاهی به ترجمه اين كتاب حداقل به زبان انگليسی و ژاپنی داشتيم. ظرفيتهای ويژه سوژه اين كتاب كه در بالا به آنها اشاره كردم، باعث شد كه در هنگام تدوين و تأليف آن، بحث ترجمه را هم مدنظر داشته باشيم. البته اين مسئله به معنای آن نيست كه از بيان واقعيت يا گفتههای خانم بابايی عدول كنيم يا عنصر تخيل را به آن وارد كنيم، بلكه در چينش محتوای مطالب تلاش شد متنی روان و خواندنی در اختيار مخاطب فارسی و بعد احتمالا مخاطبان ديگر كشورها قرار گيرد. انتشار 10 چاپ كتاب در اين مدت، گويای استقبال مخاطبان فارسی بوده است.
تاکنون این کتاب به چند زبان ترجمه شده و مسیر پیشروی آن چگونه است؟
كتاب بنابر اطلاع ما به زبانهای تركی استانبولی، آذری لاتين، پشتون افغانی و روسی ترجمه و در آن كشورها منتشر شده است. ترجمه عربی لبنانی آن نیز به اتمام رسيده و قرار است بهزودی در لبنان منتشر میشود. ترجمه ژاپنی و انگليسی نیز تمام شده و قرارداد انتشار آن در كشور ژاپن ازسوی رايزن فرهنگی ايران منعقد شده است. ترجمه به زبانهای اردو و عربی نيز در حال انجام است.
نظر شما